جیزه دخترم جیزه
دخترمن امشب کلی با عزیز جون بازی کردی و خندیدی خنده های بلند بلند قربونت برم الاهی اما همین که دوربین رو اوردم ازت عکس بگیرم بازم مثل همیشه جدی جدی به دوربین نگاه کردی و خنده یادت رفت راستی امشب منی کلمه جیزه رو یاد گرفتی میخواستی به لیوان چای بابا دست بزنی بابا بهت میگفت جیزه ولی گوش نمیدادی من به بابا مهدی گفتم بزاره که به لیوان دست بزنی تا ببینی داغه بعد از اینکه دست زدی دیگه هر چقدر هم لیوانو میاوردیم پیشت دست نمیزدی ...