یسنایسنا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره
عشق مامانی وباباییعشق مامانی وبابایی، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره

یسنا دختر ناز مامان

سلام

جیزه دخترم جیزه

دخترمن امشب کلی با عزیز جون بازی کردی و خندیدی خنده های بلند بلند  قربونت برم الاهی اما همین که دوربین رو اوردم ازت عکس بگیرم بازم مثل همیشه جدی جدی به دوربین نگاه کردی و خنده یادت رفت راستی امشب منی کلمه جیزه رو یاد گرفتی میخواستی به لیوان چای بابا دست بزنی بابا بهت میگفت جیزه ولی گوش نمیدادی من به بابا مهدی گفتم بزاره که به لیوان دست بزنی تا ببینی داغه بعد از اینکه دست زدی دیگه هر چقدر هم لیوانو میاوردیم پیشت دست نمیزدی             ...
20 بهمن 1392

درد و دل های مادرانه 2

  سلام دخترم از وقتی به دنیا اومدی و توی بغلم گرفتمت همیشه از دست خدا بابت اینکه کاری نکرد تا موقع زایمان مادرم پیشم باشه ناراحت بودم همیشه میگفتم مگه نمیگن دعا زن موقع درد زایمان بر اورده میشه پس کو اون خدایی که ازش این جور موقع ها حرف میزنن خلاصه خیلی از دست خودم خدا  مادرم خلاصه خیلی دل شکسته بودم تا امروز که داستان زایمانم رو واسه یکی از دوستا تعریف کردم ............ وقتی موقع به دنیا اومدن تو شد و من به بلوک زایمان بیمارستان رسیدم به محض ورود صدای گریه یه نینی رو شنیدم که تازه به دنیا اومد تا من به طور کامل بستری بشم ساعت شد2:50 دقیقه صبح وقتی من رفتم داخل بلوک اون نینی با مادرش رو بردن بخش...
20 بهمن 1392

عشق تنبل من

عزیزم توی همه ی کارا زرنگی الا چهار دست و پا رفتن هر وقت سینه خیز میزارمت     یا جیغ میکشی یا اینکه فقط با خیال راحت میگیری دراز میکشی           ...
16 بهمن 1392

یسنا عشق مامان بعدازحمام

دخترم جدیدا وقتی میریم حموم کلی گریه میکنی و دوست داری زودتر بیایم بیرون وقتی از حموم درمیایم کلی خوشحال میشی و با خیال راحت سر جات دراز میکشی که لباس تنت کنم بعدش هم که لباس پوشیدی شیر میخوری و تخت میگیری میخوابی الاهی مامانت فدات بشه                 ...
13 بهمن 1392

یسنا و مامانش

قربون اون لپ هات برن الاهی که اینقدر نازه قربون اون چشماتم برم که وقتی نگام میکنی غم دنیا از دلم میره ای جان دخترم اینو بدون که مامان به اندازه یک دنیا دوست داره و برات میمیره عشق من   ...
13 بهمن 1392